پنچ سال پس از بعثت پیامبر اکرم (ص) درست در سال هجرت مسلمانان به کشور حبشه ،«خدیجه» در شب بازگشت رسول الله (ص) از معراج کودکی را آبستن گشت که ملائک قرن‌ها در انتظار میلادش بودند،زهرا (س) از همان آغاز آرام بخش زخم‌های دل مادر بود، به طوری که قبل از تولد [در رحم] با خدیجه صحبت می‌کرد. تا این‌که انتظار به پایان رسید و خانه پیامبر (ص) نورانی شد. در همان لحظه جبرئیل بر زمین فرود آمد «یا رسول الله خداوند امر کرده نام کودک را فاطمه بگذارید» مدتی گذشت، زهرای اطهر که هنوز گرمی عشق مادر را آن‌چنان نچشیده بود, در شعب ابی طالب به سوگ او نشست. از آن روز به بعدفاطمه (س) به جای مادر در مقابل بی‌حرمتی‌های مشرکان مکه از همه مراقبت می کرد. تا مدتی بعد در سال 13 بعثت «صدیقه مرضیه (س)» به همراه «فاطمه بنت اسد» و «فاطمه بنت زبیده» به سرپرستی جوان دلاور بنی هاشم علی بن ابیطالب (ع) پس از همه به یثرب مهاجرت کرد . اینک زهرا (س) دختری با کمال گشته که به نقل از عایشه شبیه ترین افراد به پیامبر (ص) از نظر اخلاق و سیما بود، و مردمان مدینه همانند ابوبکر، عمر و... خواستار او شده بودند. اما رسول الله (ص) خواهش آنان را با این کلام رد کرد «منتظر قضای الهی هستم» سرانجام پس از درخواست علی (ع)، جبرئیل دستور خداوند را مبنی بر ازدواج کوثر ولایت و امیر مؤمنان (ع) به پیامبر داد. این شادی نیز دیری نپایید، و چشمان ام ابیها در غم از دست دادن پدر گریان گشت، اما شاد بود، از این‌که در آینده‌ای نزدیک به پدر می‌پیوندد. پس از رحلت خاتم الانبیا مردم مدینه سخن رسول خدا (ص) را در غدیر خم به فراموشی سپردند، و امام زمان خود، علی بن ابیطالب (ع) را خانه نشین کردند، و برای زیر پا گذاشتن حرمت فاطمه فدک را نیز از او گرفتند. بانوی نمونه اسلام در سال 11 هجرت پس از این‌که کارگزاران حکومت او را میان در و دیوار قرار داده، خانه‌اش را آتش زده و کودک نازنینش را قبل از تولد به شهادت رساندند. در بستر بیماری افتاد و در روز سوم جمادی الاخر (۱) در مقابل چشمان گریان فرزندانش به همراه ملائکی که به استقبال آمده بودند، به آسمان پیوست، و شهادت را سرلوحه زندگی فرزندانش نمود. مزار پاک او از دیدگان پنهان است.